حکایت مرد بی نیاز

سه شنبه پنجم بهمن ۱۳۹۵، 3:26

شخصی به یکی از خلفای دوران خود

مراجعه و درخواست کرد

تا در بارگاه او به کاری گمارده شود.

خلیفه از او پرسید: قرآن می دانی؟

او گفت: نمی دانم و نیاموخته ام.

خلیفه گفت: از به کار گماردن کسی که

قرآن خواندن نیاموخته است، معذوریم.

مرد بازگشت و به امید دست یافتن

به مقام مورد علاقه ی خود،

به آموختن قرآن پرداخت.

مدتی گذشت،

تا این که از برکت خواندن و فهم قرآن

به مقامی رسید که دیگر در دل نه آرزوی مقام

و منصب داشت و نه تقاضای ملاقات و دیدار با خلیفه.

پس از چندی،خلیفه او را دید و پرسید:

«چه شد که دیگر سراغی از ما نمی گیری؟»

آن آزادمرد پاسخ داد:

«چون قرآن یاد گرفتم،

چنان توانگر شدم که از خلق و از عمل بی نیاز گشتم».

خلیفه پرسید:

«کدام آیه تو را این گونه بی نیاز کرد؟»

مرد پاسخ داد:

مَن یَتّقِ اللّه یَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِب

هر کس از خدا پروا بدارد

و حدود الهی را رعایت نماید،

خدا برای بیرون شدن او از تنگناها،

راهی پدید می آورد

و از جایی که تصور نمی کند،

به او روزی می رساند

و نیازهای زندگی اش را برطرف می سازد»

(سوره طلاق، آیات 2 و 3)

 

منبع: داستانکده

نویسنده: !!☆farzad☆!!

آمارگیر وبلاگ

© داستانکده