داستانکده
امیدوارم از داستانها لذت ببرید
کپی با ذکر منبع مانعی ندارد
...............
داستان درخاستی هم درج میشود
نــظـر یــادت نـــره
امیدوارم از داستانها لذت ببرید
کپی با ذکر منبع مانعی ندارد
...............
داستان درخاستی هم درج میشود
نــظـر یــادت نـــره
( درخاستی دوستان )
مهران نمی دانست که چکارکند،
پس جاسم به او گفت که باید به مدیر مدرسه اطلاع بدهد،
مهران اگرچه می دانست این کارش هیچ تاثیری ندارد
اما پیش مدیر مدرسه رفت
و این موضوع را با او در میان گذاشت ...
ادامه داستان در ادامه مطلب
ادامه مطلبهر بار رفتنی شدی، راهتو بستم تا نری
هر بار برگشتی به من، حس کردم از قبل دورتری
هر بار برگشتی به من، یه زخم تازهتر زدی
هر بار برگشتی ولی برای رفتن اومدی
این قدر تکرارم نکن، نذار برات عادت بشم
اگه نمیمونی نیا، نذار آلودهت بشم
اگه نمیمونی نیا، عاشقتر از اینم نکن
درگیر موندن نیستی، درگیر موندنم نکن
باید منو به تلخی نبودنت عادت بدی
شاید فراموشت کنم، باید بهم فرصت بدی
شعله نکش سوسو نزن، بذار خاموشت کنم
این دردو تازهتر نکن، شاید فراموشت کنم
این قدر تکرارم نکن، نذار برات عادت بشم
اگه نمیمونی نیا، نذار آلودهت بشم
اگه نمیمونی نیا، عاشقتر از اینم نکن
درگیر موندن نیستی، درگیر موندنم نکن
از صحت این داستان خبری نداریم...
روزی من تو حیاط بازی میکردم. تنها تو خانه بودم
و کسی نبود ناگهان صدایی از خونه شنیدم
رفتم تا ببینم چه شده
دیدم چاقویی خونین تو آشپز خانه افتاده بود
ادامه داستان در ادامه مطلب
منبع : معین چت
ادامه مطلبحتی بیشتر از چیزی که میخواستم
اما من هیچوقت از این قضیه خوشحال نبودم
یه حسی بهم دست میداد
دوست نداشتم مادیات واسه خانوادم مهم باشه
ادامه داستان در ادامه مطلب
منبع : کیانی چت
ادامه مطلب