داستان کوتاه طنز زرنگی زنان

جمعه چهارم فروردین ۱۳۹۶، 2:17

مردی در کنار چاه زنی زیبا دید،

از او پرسید: زیرکی زنان به چیست؟ 

زن داد و فریاد کرد و مردم را فراخواند!

مرد که بسیار وحشت کرده بود پرسید:

چرا چنین میکنی؟ من که قصد اذیت کردن شما را نداشتم،

دیدم خانم محترم و زیبارویی هستی،

خواستم از شما سوالی بپرسم.

در این هنگام تا قبل از اینکه مردم برسند

زن سطل آبی از چاه بیرون کشید

و آن را بر سر خود ریخت،

مرد باتعجب پرسید: چرا چنین کردی؟

زن خطاب به مردم که برای کمک آمده بودند گفت:

ای مردم من در چاه افتاده بودم

و این مرد جان مرا نجات داد،

مردم از آن مرد تشکر کرده و متفرق شدند.

دراین هنگام زن خطاب به مرد گفت :

این است زیرکی زنان!

اگر اذیتشان کنی تو را به کام مرگ میکشند

و اگر احترامشان کنی خوشبختت میکنند.

 

شیطان که با فرزندش نظاره گر ماجرا بود

در حالیکه سیگارش را میتکاند

به فرزندش گفت:

خاک بر سرت، یاد بگیر...!

 

منبع : چت روم , داستانکده

نویسنده: !!☆farzad☆!!

داستان سیندرلا،  نویسنده خودم

شنبه دوم بهمن ۱۳۹۵، 1:56

داستان رو نخونی نصف عمرت فناس 

 

یکی بود ، دو تا نبود ،

زیر گنبد کبود که شایدم کبود نبود و آبی بود

یه دختر خوشگل بی پدر مادر زندگی می کرد.

اسم این دختر خوشگله سیندرلا بود

که بلا نسبت دخترای امروزی...

 

ادامه داستان در ادامه مطلب

منبع: داستانکده

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

آمارگیر وبلاگ

© داستانکده