شعر زیبا از بیژن ترقی

یکشنبه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۳، 23:58

امشب شده ام مست که مستانه بگریم

بگذار شبی ، گوشه ی میخـــانه بگـــریم


زآن آمده ام مست در این میکده کامشب


بر قـهـقهه ی ســاغــر و پیــمانه بگـــریم


افسانهء دل قصهء پـــر رنــج و ملالیست


بگذار براین قصه و افســـانه بگــــریــــــم


ای عقل ، تـــو برعاشق دیـــوانه بخندی


من نیز به هـــر عاقل و فـــــرزانه بگـریم


طـــفل دل من بــاز تو را می طلبد بــــاز


بگذار بر این طفـــــل ، یتیمانه بگــریـــم


امشب زچه رو در وطن خویش غـــریبم


بگذار در این شهـــر غــــریبانه بگـــریـم


آن طایــر زیبـــــای مـــرا بال ببســــتند


شبها به پرافشــــانی پـروانه بگـــریـم


بیژن ترقی

نویسنده: !!☆farzad☆!!

شعر پند آموز ، ای دوست

شنبه بیست و نهم مهر ۱۴۰۲، 1:53

اگر خواهی نگردی خوار ایدوست
کسی را خار و خس مشمار ایدوست

حریم و حرمت یاران نگهدار
که گردد حرمتت بسیار ایدوست

زجذر و مدّ این آشفته بازار
به همت توشه ای بردار ایدوست

زمکر نارفیقان بر حذر باش
نگردد تا که روزت تار ایدوست

مکن دل خوش براین دار سپنجی
که باشد سست و بی مقدار ایدوست

تددبُر استقامت در شداعد
نماید راه را هموار ایدوست

تو خود بردار بار خویشتن را
بدوش دیگری مگذار ایدوست

تداوم بر غرور و خودپسندی
نماید روح را بیمار ایدوست

اگر چه گل بود با خار امّا
تو بلبل باش با گل یار ایدوست

پناه و سایه بهر بینوا باش
نباشی کمتر از دیوار ایدوست

شدی بیدار اگر از خواب غفلت
«مــقدم» را نمـا بیدار ایدوست

نویسنده: !!☆farzad☆!!

عشق تلخ | دکلمه

دوشنبه چهارم اردیبهشت ۱۴۰۲، 17:0

نیمه شب آواره و بی حس و حال
در سرم سودای جامی بی زوال
پرسه ایی آغاز کردیم در خیال
دل بیاد آورد ایام وصال


برو ادامه مطلب

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

آمارگیر وبلاگ

© داستانکده