داستان عاشقانه زیبا

چهارشنبه دهم آذر ۱۳۹۵، 1:37
چشماشو بست و مثل هر شب انگشتاشو کشید روی دکمه های پیانو
صدای موسیقی فضای کوچیک کافی شاپ رو پر کرد
روحش با صدای آروم و دلنواز موسیقی

موسیقی که خودش خلق می کرد اوج می گرفت

ادامه داستان در ادامه مطلب

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!
صفحه قبل

آمارگیر وبلاگ

© داستانکده